محل تبلیغات شما

 

اي عشق! روشناي اتاق مرا نگير
چشم مرا بگير و چراغ مرا نگير

اين دست ها به گرمي دست تو دلخوشند
شب هاي برف و باد، اجاق مرا نگير

وقتي غمم تو هستي از هر غريبه اي
حال مرا نپرس و سراغ مرا نگير

بگذار برگ برگ بيفتم به دامنت
پاييز من! طراوت باغ مرا نگير

يک شب به خانه اش برسان و خلاص کن
پايان قصه، حال کلاغ مرا نگير

من با خيال گوشه ي چشم تو شاعرم
دنياي دنج کنج اتاق مرا نگير.!

شعر از اصغر معاذي

 

شلّاق موج است این که آمد سهم ساحل شد

لب این پنجره چندیست به جان آمده ایم

بوسه می خواهم من از آن گونه های روشنش

مرا ,نگير ,تو ,اتاق ,برگ ,  ,مرا نگير ,اتاق مرا ,عشق روشناي ,  اي ,روشناي اتاق

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدارس نمونه دولتی متوسطه نظری لرستان