محل تبلیغات شما

 

اي آنکه در گلوي تو شوق شراب نيست
درد تو آنچنان که نوشتند آب نيست

تغيير نسبت عطش بي حساب تو
با اشکهاي مرثيه خوان بي حساب نيست

چندي ست مثل حُرّ به دو راهي رسيده ام
اما مرا جسارت آن انتخاب نيست

من با جهاد اکبر تو همدلم ولي
در عيش لذتي ست که در انقلاب نيست

هر پنجه که علم بکشد نيست ماه قوم
هر ذره اي که نور دهد آفتاب نيست

من در به در ذليل امان نامه ام ولي
عباس تو به فکر حساب و کتاب نيست

بر شاعرت ببخش اگر اين سروده نيز
چون روضه هاي رايج پر آب و تاب نيست

شعر از غلامرضا طريقي
 

شلّاق موج است این که آمد سهم ساحل شد

لب این پنجره چندیست به جان آمده ایم

بوسه می خواهم من از آن گونه های روشنش

تو ,حساب ,بي ,آب ,نيست ,نيستمن ,تو شوق ,بي حساب ,گلوي تو ,شوق شراب ,در گلوي

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیادت مادر