محل تبلیغات شما

 

پاييز مي‌رسد كه مرا مبتلا كند
با رنگ‌هاي تازه مرا آشنا كند

پاييز مي‌رسد كه همانند سال پيش
خود را دوباره در دل قاليچه، جا كند

او مي‌رسد كه از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا كند

او قول داده است كه امسال از سفر
اندوه‌هاي تازه بيارد ـ خدا كند ـ

او مي‌رسد كه باز پريشان كند مرا
او قول داده است به قولش وفا كند

پاييز عاشق است وَ راهي نمانده است
جز اين كه روز و شب بنشيند دعا كند ـ

شايد اثر كند و خداوند فصل‌ها
يك فصل را به خاطر او جا به جا كند

تقويم خواست از تو بگيرد بهار را
تقدير خواست راه شما را جدا كند

خش خش . صداي پاي خزان است، يك نفر
در را به روي حضرت پاييز وا كند

شعر از عليرضا بديع

 

شلّاق موج است این که آمد سهم ساحل شد

لب این پنجره چندیست به جان آمده ایم

بوسه می خواهم من از آن گونه های روشنش

كند ,كه ,مي‌رسد ,پاييز ,ـ ,مرا ,مي‌رسد كه ,پاييز مي‌رسد ,داده است ,را به ,كند ـ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خدمات ارزهای دیجیتال هش تومن ورزشی کانال تلگرام مشاوره ازدواج ( فوق تخصصی)